حالم بد بود، خیلی بد آنقدر که حتی اگر پس از گذراندن چند شب ابری ستاره های مورد علاقه ام را می دیدم هم نمی توانستم لبخند بزنم یا اگر هم از دور دست ها پیغامی دریافت میکردم که همسرم از جنگ سالم برگشته است ؛اما به جای غنیمت های جنگی همسرانی برای خودش گرفته است. من باز هم حس وحال عصبانی شدن را نداشتم. یک حالت خنثایی در تمام...
ادامه مطلب
رهایی از زندان قصر...برچسب : نویسنده : albaloushi بازدید : 15
زخم ها خیلی دوست داشتنین درست مثل جای دندون که بصورت یه لب خندون و دوتا چشم روی پوست دستت جا خوش می کنن، یا حتی کبودی های سبز خوش رنگی که بر اثر اصابت کمربند روی بدنت می مونه و من چقدر رنگ سبز رو دوست دارم. رهایی از زندان قصر...
برچسب : نویسنده : albaloushi بازدید : 15
برچسب : نویسنده : albaloushi بازدید : 20